دیدگاه

در عالم رازی است که جز به بهای خون فاش نمی شود
  • دیدگاه

    در عالم رازی است که جز به بهای خون فاش نمی شود

امام خامنه ای (حفظه الله):
دیدگاه

جوانها! بدانید، بدون هیچ‌گونه تردیدی آینده‌ی روشن و امیدبخش این کشور و این نظام متعلّق به شما است؛ شما خواهید توانست کشورتان و ملّتتان را به اوج افتخار برسانید؛ شما به توفیق الهی خواهید توانست الگو و نمونه‌ی کاملِ تمدّنِ نوینِ اسلامی را در این آب و خاک تشکیل بدهید؛ برای اینکه بتوانید این وظائف بزرگ را انجام بدهید، بایستی دین را، تقوا را، عفّت را، پاکیزگیِ روحی را در میان خودتان هرچه بیشتر ترویج کنید و تقویت کنید. جوانِ امروز احتیاج دارد به دین، به تقوا، به علم، به نشاطِ کار، به امانت، به عفّت، به [انجام‌] خدمات اجتماعی و به ورزش؛ اینها خصوصیّاتی است که جوانِ امروز به آن احتیاج دارد و شما عزیزان بسیجیِ من ان‌شاءالله توفیق انجام این کار را داشته باشید.

طبقه بندی موضوعی

روحانی

از همان آغاز کار در ایام انتخابات 92 روشن بود که روحانی بیش از آنکه خود را تبلیغ کند، حمایت هاشمی و خاتمی را به رخ سایر نامزدها می کشد. روحانی خود نیز می دانست بدنه اجتماعی چندانی ندارد و تنها راه کنار زدن رقبایش استفاده از سبد آرای آماده اصلاحات و کارگزاران است که به سبب رفتارهای غلط گذشته شان، اکنون نامزد در تراز خود را در انتخابات ندارند و مجبورند به کسی اعتماد کنند که گزینه حداقلی برایشان محسوب می شود.

 

از همان زمان که ستاد اصلاح طلبان حامی روحانی در استان جدای از ستاد اصلی روحانی فعالیت میکرد، معبر بودن روحانی برای اصلاحات مشهود بود. امری که مدتی بعد با عبارت زننده ای چون «دولت رحم اجاره ای اصلاحات است» از طرف اصلاح طلبان علنی تر شد.

 

دولت روحانی بنا به آمارهای منتشر شده توسط رسانه های مختلف در همان سال اول حدود سه هزار مدیر ارشد و میانی را تغییر داد اما این تغییرات چندان هم مطلوب افراطیون اصلاحات نبود و همچنان این جریان گزینه های حداکثری خود را در منصب مدیریت نمی بیند. 

 

با گذشت دوسال از عمر دولت یازدهم، برخی از یاران دوره انتخابات روحانی اکنون منتقد نحوه عملکرد این دولت در گزینش مسئولان سطوح مختلف مدیریتی شده اند و اگر ساده تر بیان کنیم، حس سهم خواهی این جریان توسط دولت ارضا نشده است. اشتهای این جریان برای کسب مناصب قدرت به حدی است که افراطیون حامی روحانی در برهه انتخابات خود را یاران جمعه می خوانند و مسولان فعلی را مجاهدین شنبه. 

 

جریان افراط گرایی که دو سال پیش برای روحانی سر و دست شکست تا وی را رئیس جمهور کشور کند، در اولین سفر روحانی به تبریز پس از انتخابات، بدون آنکه مطالبات مهم مردمی را سر دست بگیرد و بر آنها تاکید کند تنها یک خط مطالبه را پیگیری میکرد و آن سهم خواهی بیشتر از سفره پهن قدرت در استان بود. بسیاری از جریانات افراطی اصلاح طلب ادعا داشتند مدیران فعلی استانی در شان دولت تدبیر و امید نیست و روحانی باید هرچه زودتر مسئولان با کفایت تری را وارد گود کند.

 

آنچه که در دیدار روحانی با علما، ایثارگران و نخبگان رقم خورد بیشتر کنایه ای بود از سمت این جریان به روحانی که جناب رئیس جمهور حواست باشد ما به تو رای دادیم تا بزرگان ما را از بند حصر برهانی نه آنکه خود بر مسند قدرت بنشینی و گوشه چشمی هم به مطالبات ما نداشته باشی. ظاهرا از نگاه این جریان مهم ترین شخصی که پیام انتخابات 92 را دریافت نکرده است خود روحانی است. این جریان به دنبال آن است که به روحانی بفهماند او نیست که رای کسب کرده است بلکه نام هاشمی و خاتمی است که او را رئیس جمهور کرده است. البته باید اذعان کرد سبد رای اصلاحات و کارگزارن در برهه انتخابات مجموعا نه آنچنان مملو از رای بود که بتواند مستقلا رقیبی را وارد گود انتخابات کند و نه آنچنان کم رونق که شخصی مثل روحانی از آن چشم بپوشد.

 

اما شیخ دیپلمات آینده نگرتر از آن است که خود را برای همیشه ذیل سایه سنگین هاشمی و خاتمی نگاه دارد و همیشه کنایه های سنگین این جریان را تحمل کند. از همان ابتدا دولت تمام تمرکز خود را معطوف به مذاکرات هسته ای کرد و چنان موج سازی عظیم رسانه ای در این خصوص به راه انداخت که دولت تمام قد زیر سایه وزارت خارجه گم شد و هیچ از این دولت به چشم نیامد. روحانی اگر درصد سود بانکی را افزایش داد و اگر وام های تولید را کاهش داد و اگر مسکن مهر را متوقف کرد و اگر فعالیت عمرانی دولت را به نسبت بسیار زیاد کاهش داد و اگر بازار به رکود کشیده شد و اگر . . . که به سبب این همه اقدام فشار اقتصادی همچنان بر مردم جاری است اما دولت مدام دم از رفع تحریم ها می زند و آنکه ما به دنبال رفع مشکلی هستیم که مشکل مادر این کشور است و با رفع آن تمام مسائل این کشور حل خواهد شد.

 

جدای از آنکه آیا واقعا دولت چنین تحلیلی از مشکلات کشور دارد که اگر تحریم ها لغو شود همه چیز حل میشود یا نه باید گفت اگر توافقی صورت گیرد روحانی خود را از زیر بار سنگین حمایت خاتمی و روحانی بیرون می کشد و خود مستقلا خواهد توانست سبد رای خود را شکل دهد. هرچند این سبد رای گفتمانی نیست و بیشتر ناظر بر معیشت مردم خواهد بود اما آنچه که یک انتخابات لازم دارد را برای روحانی مهیا خواهد کرد.

 

پروژه فشار بر روحانی از سوی جریانات تندروی حامی دوران تبلیغات همچنان ادامه دارد و البته تلاش روحانی جهت ساخت بدنه اجتماعی خود به واسطه توافق هسته ای بیش از پیش جدی تر شده است. شاید حضرات تندروی اصلاحات حواسشان نیست که باید بیش از اینها مراقب این به اصطلاح رحم اجاره ای باشند چرا که این دولت بارها نشان داده است که تحمل گوشه کنایه را ندارد و هرچه غر زدن ها بیشتر باشد تمایل روحانی به خروج از چتر حمایتی اصلاحات و کارگزارن بیشتر خواهد شد و در نهایت اگر فشار بیشتر شود این مادر اجاره ای بدون آنکه فرزندی برای اصلاحات بزاید خود بدل به فرزندی سرکش خواهد شد و شاید گوشش بدهکار حرف هیچ یارغاری نباشد.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۹۴ ، ۰۱:۵۸
حامد موفق بهروزی
چهارشنبه, ۶ خرداد ۱۳۹۴، ۰۱:۲۰ ب.ظ

داستان واره ای کوتاه/ یخ مذاکرات را آب نکنید

ظریف

به فرمان پیر حوض همه قطره ها جمع شدند. جلسه شروع شد. پیر حوض گفت: باید چاره ای بیاندیشیم، نمی شود هر روز آن سطل بد اخلاق بیاید و دو ستان ما را از حوض بیرون بکشد و ندانیم چه بر سر آنها می آورد. قطره ها شروع به پچ پچ کردند. هرکدام راه چاره ای پیشنهاد می داد اما پیر حوض که با تجربه ترین قطره حوض بود با صبر و حوصله ایرادهای پیشنهاد را مطرح می کرد و از قطره ها می خواست بیشتر فکر کنند. ساعت ها جلسه طول کشید. قطره جوان در میان هم همه حوض، صدایش را صاف کرد و گفت: شب هوا سرد می شود پیشنهاد می کنم دستان هم دیگر محکم بگیریم و یخ بزنیم تا صبح زود که سطل بد اخلاق می آید، نتواند ما را از هم جدا کند. پیر حوض این بار چیزی نمی گفت کمی که گذشت پیر حوض پذیرفت.

 

شب هنگام قطره ها دستان یک دیگر را محکم فشار میدادند و جم نمی خوردند. تا صبح بسیاری از قطره ها یخ زده بود. سطح حوز پوشیده از یخ بود. لحظه سرنوشت ساز رسید. سطل بداخلاق با همان ژست همیشگی خود، با کبر و اخم در کنار حوض ایستاده بود اما این بار تعجب کرد. گویا نمی توانست مثل روزهای قبل داخل حوض فرو رود و قطراتی را که دوست داشت صید کند. عصبانی شد. اخم کرد. با دندان قروچه ای خود را آماده یک حمله سخت کرد. سطل بالا پرید و با فشار بر روی یخ افتاد. تکه بزرگی از یخ شکست. سطل با زحمت زیاد آن تکه یخ را بیرون کشید. اما هنوز تکه یخ در سطل جا نشده بود. صحنه جذابی برای قطرات حوض بود. تکه یخ بزرگ در گلوی سطل بداخلاق گیر کرده بود و سطل زیر فشار یخ نای تکان خوردن نداشت.

 

تکه یخ راه نفس کشیدن سطل را گرفته بود و هرلحظه سطل بی حال تر از قبل می شد.  به ظاهر کارش تمام بود. سطل بداخلاق یک آن به خود آمد و رو کرد به تکه یخ و گفت: شما حتی اگر زیر این فشار مرا از نفس بیاندازید در نهایت به حوض نمی توانید برگردید. شما زیر نور آفتابی که هر لحظه تند تر می تابد آب خواهید شد و سپس بخار می شوید و به آسمان خواهید رفت. قطرات یخ با شنیدن این حرف ها به فکر فرو رفتند. سطل کمی مهربان تر از گذشته شده بود. سطل رو به قطرات یخ گفت: بیایید با هم عهدی ببندیم که شما آب شوید و در درون من جای بگیرید و من در ازای آن شما را به حوض برگردانم.

 

قطرات یخ هم نظر نبودند. برخی به سطل بی اعتماد بودند و بدبین، برخی اما خوشبین بودند و امیدوار. قطرات یخ به خود مشغول بودند و از سطل بداخلاق غافل شده بودند. سطل بداخلاق که به ظاهر کمی مهربان تر شده بود شرایط را مهیا دید و بیشتر از وعده های خود گفت و از عاقبت مختوم قطره ها ی یخ هشدار می داد. سطل می گفت بیایید با یکدیگر مهربان باشیم و از این پس به هم دیگر ظلم نکنیم. سخنان سطل اثر کرده بود و قطرات یخ کاملا با هم درگیر شده بودند. قطره های بدبین می گفتند زندگی حقیقی ما در آسمان است و باید به آسمان رهسپار شویم اما قطره های خوشبین دلتنگ دوستان خود در حوض بودند.

 

اختلاف بالا گرفت سطل مدام سخنان خود را تکرار میکرد و قطره ها بیشتر با هم درگیر می شدند. پیر حوض از درون حوض فریاد زد که حواستان را جمع کنید، مبادا دستان یک دیگر را رها کنید اما کسی گوشش بدهکار این حرف ها نبود. قطره های تکه یخ با هم قرار گذاشتند رای گیری کنند. هرکدام رای بیشتری آورد نظرش اجرا شود. انتخابات لحظه ای طول نکشید و به تعداد چند رای ناقابل قطره های خوشبین رای اکثریت را کسب کردند. سطل به ظاهر مهربان، لبخندی از سر رضایت زد. قطره های خوشبین هم در پاسخ، لبخندی زدند و ناگهان تکه یخ بزرگ آب شد و همه قطره ها در سطل جای گرفتند. سطل که خیالش آسوده شده بود دوباره بد اخلاق شد و با تندی بیشتری قطره ها را برداشت و از حوض دور شد. قطره های حوض هیچ وقت از قطرات تکه یخ آب شده با خبر نشدند.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۴ ، ۱۳:۲۰
حامد موفق بهروزی
سه شنبه, ۵ اسفند ۱۳۹۳، ۱۲:۴۸ ق.ظ

شبه طنز: چه می کند این مذاکرات هسته ای؟؟؟

هسته ای


آنها که پیام انتخابات 92 رو دریافت کرده اند می دانند که امروز همه کاره این مملکت حاج حسن روحانی است . دقیقا از همان زمان که حاج حسن شد رئیس ،آقا محمد جواد هم شد کاپیتان تیم مذاکره کننده. ماراتن مذاکرات دقیقا از همان زمان که آقا محمد جواد شد کاپیتان با سوت یک داور که شایعه شده اصالتا استرالیایی است آغاز شد.

البته ما به تیم مذاکره کننده خیلی اعتماد داریم و از همین جهت است که بدون بازی تدارکاتی فرستادیمشان با تیم مذاکره کننده منتخب جهان دست و پنجه نرم کنند. و همه این توانمندی ها را مدیون لزیونر های تیم مان هستیم . خدا حفظشان کند، ما که بخیل نیستیم کلی زحمت کشیده اند تا  شدند لژیونر( شما بخوانید ژنرال)

 

بپردازیم به بازی مذاکرات،تیم رقیب اشتون رو داشت با جان کری،تیم ما هم آقا محمد جواد را داشت با عراقچی. راستش را بخواهید تیم رقیب آدم رو یاد این تیم های به اصطلاح ملی قطر می اندازد که دور از محضر این نوشتار از هر جهنم دره ای که توانسته اند یارگیری کرده اند. القصه از همان آغازین لحظات این مسابقه حساس و نفس گیرنفهمیدیم چه شد که در یک حرکت فوق تکنیکی جان کری و آقا محمدجوادمان پاس کاری کردند و در نهایت توپ از خط  یکی از دروازه ها گذشت. ما که هاج و واج مانده بودیم چه کسی گل خورد و چه کسی گل زد؟!!! حیرتمان صدچندان شد زمانی که دیدیم هردو طرف مسابقه باهم به شادی پس از گل پرداختند و چه حرکات موزون که از خود به یادگار جلوی دوربین ها ثبت نکردند!!!

 

بعدها با راهنمایی رئیس جمهور محترم مان فهمیدیم که درک این مسائل در سطح سواد ما نیست و اساسا صلاح مملکت خویش که به خسروان ربط دارد به ما بی سواد ها چه؟ و اینگونه بود که با خود گفتیم از این به بعد مثل بچه آدم هروقت آقا محمدجوادمان شادی پس از گل کرد ما هم برایش کف میزنیم(این کمترین کاری است که از دستانمان بر می آید، کارهای دیگر هم از پاها و دیگر عناصر وجودیمان بر می آید که به وقتش ابراز خواهیم کرد)

 

اما انگار دوباره غلط بود آنچه ما پنداشتیم، چرا که در حین کف زدن برای عزیز دلمان آقا محمد جواد بودیم که ناگهان رئیس جمهور باسوادمان داد زد سرمان که خدا عقل سالم به بدن سالم بدهد، چرا برای اون طرفی ها کف میزنید؟ در همین لحظه بود که به سبب فشارات وارده بر روح مان، سرمان را کوبیدیم به اولین دیوار بتنی که یافتیم و در دم جان به جان آفرین تسلیم کردیم. چنین شد که ما بانگ رحیل از دیار فانی را لبیک گفتیم و به دیار باقی، عذاب گاه ابدی خود دوان دوان حرکت کردیم . خدا ما را رحمت کند انشالله . هرچه داشتیم در طبق اخلاص گذاشتیم برای تشویق این آقا محمد جوادمان ولی چه کنیم که مقبول نیفتاد و از عقوبت همین بی تدبیری و بی امیدی مان به آخرت رهنمون گشتیم. حال که ما به دیار باقی شتافته ایم بگذارید از همین فرصت استفاده کنیم و برایتان از حال و هوای سرای باقی بگوییم. جای شما خالی اینجا کل تاریخ جهان یک جا جمع است و شما می توانید حتی زنده تر از برنامه های تلوزیون خودمان که معمولا در بهترین شرایط چند ثانیه ای مرده هستند همه پدر بزرگان خودتان را دور یک سفره ببینید.

راستش را بخواهید من که رسیدم این جا، یک راست رفتم سراغ پدر بزرگم یعنی پدربزرگمان، دقیق تر بگویم همان پدر بزرگی که به خاطر مادر بزرگمان پدر جدمان را درآورد و ما را به این نکبت عالم خاکی دچار کرد.  اول عرض ادب کردم - منش همه عرفا و سالکین همین است که اول آنها سلام می کنند - سپس گفتم حضرت آدم چرا؟ چرا ما را از باغ ملکوت به این عالم خاکی فرو نشاندی؟ چرا گول شیطان را خوردی؟ چرا ما را به روز سیاه نشاندی؟ و ...

 

در همین لحظات بود که اشک پیر مرد روان شد. چه میدانستم پدر بزرگم این قدر زود به گریه می افتد؟ آخر نا سلامتی قرن ها با هم فاصله سنی داریم، لابد اون قدیما دل ها همین قدر زود می رنجید و پوست ها آنچنان کلفت نشده بود که با هزار و یک فحش و بد بیراه هیچ به روی خودشان نیاوردند. خلاصه مثل س. . . پشیمان گشتیم از اظهاراتمان!!!

 

پدر بزرگ با حسرت نگاهی به من کرد و گفت : پسرکم آن زمان که من برای مادر بزرگت سیب چیدم هنوز خدا برایم از حیله های شیطان نگفته بود. هنوز ابراهیم بت شکن، شیطان را سنگ نزده بود. هنوز نوح پسرش را در طوفان سهمگین خدا رها نکرده بود . و هنوزهای دیگر که اگر قرآن بخوانی زیاد خواهی یافت . آن ساعت هرچه جزوه تاریخم را مرور کردم تنها داستان خلقت مادر بزرگت را یافتم و بس.از روی خوش بین بودن به شیطان که قبل از من برای خودش مقام و مرتبتی در بارگاه الهی داشت به گفته اش دل باختم و حوا را باسیبی خوشحال ساختم. چه می دانستم اولین خوشبینی ام به شیطان نسل فرزندانم را چنین به رنج خواهد کشاند.

 

با این صحبت های پدر بزرگ عزیزم بدجور از گفته خود پشیمان شده بودم. با سرافکندگی برگشتم به عذاب گاه خودم. کمی که آرام گرفتم یاد مذاکرات هسته ای خودمان افتادم. گفتم  یک مرخصی از ملائکه خدا بگیرم و سری به این دنیای فانی بزنم و ببینم نتیجه مذاکرات چه شد آخر سر. خودم را رساندم به فرشته ای که مسئول امورات من بود. با هزار و یک ترفند و مظلوم نمایی، دیدار خانواده ام را بهانه کردم تا بالاخره یکی از فرشتگان الهی که دست بر قضا از آشنایان همین قبر بغل دستی ام بود واسطه شود تا برگه مرخصی ام توسط فرشته مسئول امور ترخیصات آخرت امضا گردد.

 

از همون لحظه اول که به زمین رسیدم خیلی اوضاع متفاوت از قبل بود. برگه وفات خودم را دوباره چک کردم تا ساعت برگشتم به آخرت را دقیق به خاطر بسپارم و تاخیر نکنم که مجازات هر ثانیه تاخیر خیلی شدید است . ساعت مراجعت خودم را که با رزولوشن - دقت تصویر - ده ها برابر 300 روی برگه ام چاپ شده بود را نگاه کردم. نکته مهمی زیرش نوشته بود: توجه توجه، به استحضار تمام متوفیان عزیز می رساند اختلاف زمانی فراوانی بین زمین و آخرت وجود دارد لطفا در هنگام مراجعه به زمین به تاریخ هبوط خود توجه فرمایید.  تاریخ هبوط من 15 سال بعد از توافق ژنو درج شده بود ( توافق ژنو برای خودش در آخرت مبدا زمانی شده بود!!!) اولش ناراحت شدم ولی بعدش گفتم خیلی هم بد نیست بالاخره نتایج عملی توافق ژنو را می توانم با وضوح خیلی بالا ببینم.

 

ادامه دارد . . .

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۹۳ ، ۰۰:۴۸
حامد موفق بهروزی
سه شنبه, ۱۴ بهمن ۱۳۹۳، ۰۴:۰۲ ب.ظ

شبه طنز: اندر تبعات مکشوف تک خوانی زنان


 

دولت فخیمه یازدهم دگر باره همگان را حیرت زده کرد و از پس سالها یک آوازه خوان جماعت نسوان از وزارت فرهنگی هنری علی آقای جنتی مجوز انتشار آلبوم اخذ نمود. از خدا پنهان نیست از شما چه پنهان شنیده شده برخی تندروها و بی سوادها، همان ها که شناسنامه هاشان مورد تردید است کم و بیش یک سکته ناقص از سر گذرانده اند. بحمد الله تاکنون تلفات جانی نداشته ایم اما هیچ معلوم نیست با این ترافیک بالای جاده های فرهنگی و سرعت بیش از حد معمول وزارت خانه علی آقای جنتی در فرهنگ سازی کشورمان برخی ها تاب نیاورند و در تصادفاتی فرهنگی جان به جان آفرین تسلیم نمایند.

نقل است امیر المومنین علی (ع) به زنان و دختران جوان سلام نمی کرد چرا که خوف داشتند که در دام گناه گرفتار شوند. با خود گفتیم یاللعجبا !!! نکند دولت عزیزمان از چنین سیره هایی به دور افتاده باشد؟ اما پس از کمی تحقیق و پرس و جو به نتایجی بس شگرف دست یافتیم و متوجه شدیم چقدر مسئولان وزارت فرهنگ، از فرهنگ حالیشان میشود و به چه ریزه کاری هایی توجه دارند که ما عقلمان قد نمی دهد.

ما خود که تازه از علل این اقدام میمون و مبارک خبردار شده ایم جهت تنویر افکار عمومی برخود وظیفه می دانیم اطلاعاتمان را با شما به اشتراک بگذاریم، باشد که کامنت ها و لایک ها یتان فراموش نگردد.

اول اینکه این مجوز نشان از رشد و پیشرفت فرهنگ در کشور ماست. خاطر نشان میشود دولت تدبیر و امید از آغازین لحظات تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری دور قبل، مردم شریف ایران را چنان فرهنگ سازی نموده است که اساساً هم وطنان عزیزمان با این جور مجوز ها دچار گناه نخواهند شد. البته خیال نکنید که خدایی نکرده منظورمان این است که ایرانیان عزیز در سلوک و عرفان به مرتبه ای دست یافته اند که از ائمه پیشی گرفته باشند نخیر این خیالات عوامانه را باید دور ریخت. مگر یادتان نیست که رئیس جمهور روشن فکر عزیز تر از جانمان فرمود : دولت مسئول به بهشت بردن مردم نیست. اصلا نقل این حرفها نیست آقا بلکه سیاست تدبیری و امیدی این دولت این است که این جور چیز ها  را تبدیل به امور عادی کشور نماید و هر انسان عاقلی می فهمد که اگر چنین مسائلی از امورات روزمره زندگی بشود احد الناسی با این مجوز ها  نه در دام گناه گیر میکند و نه اساسا بهشت و جهنمش در گرو این مسائل خواهد بود.

لفافه گویی 1 : کافر همه را به کیش خود پندارد . برخی ها خیال میکنند که چون خودشان بی ظرفیت اند تمام مردم ایران هم بی ظرفیت است و . . .

لفافه گویی 2 : راستش را بخواهید آنطورها  هم که  برخی مجریان صدا و سیما می فرمایند نیست که مردم ایران خون گرم ! و مهمان نواز اند . بیشتر در حد شعار است. اصلا در این اوضاع اقتصادی کی انتظار مهمان نوازی دارد؟ مگر نمی بینید مردم چقدر دچار سوتغذیه هستند؟ این همه قرص های تقویت کننده که در ماهواره تبلیغ میشود برای چیست؟ خوب نسل بشر در خطر انقراض است دیگر نمی فهمید؟  همه اش هم تقصیر این اوضاع اقتصادی و تغذیه نا مناسب است. البته ما ماهواره نداریم که اگرداشته باشیم  هم با تدابیر دولت عزیزمان به خوبی فرهنگ سازی شده ایم و فقط برنامه های علمی آن را می بینیم. حال که فهمیدیم ادعاهای مجریان محترم زیاد هم راست نیست پس چه باک از این مجوز ها؟ ( دیگر چیزی نپرسید که مجوزش را نداریم بیش از این توضیح دهیم )

دیگر خواص 1 : این گونه مجوز ها موجب جلوگیری از فرار مغزهاست . لابد می پرسید چگونه؟ همانگونه که استحضار دارید یکی از عمده ترین دلایل فرار مغزها کمبودهای فرهنگی است. یعنی این حس کمبود فرهنگی در کشور معظلی است برای خودش و آنطور که در ابتدا اشاره شد این اعطای مجوز باعث افزایش فرهنگ خواهد شد و بدین سان بسیاری از کمبود های فرهنگی مغزهای محترم مرتفع میگردد. امید که با تدابیر این دولت مشکلات فرهنگی مغزهای عزیزمان هم چاره جویی گردد و بازگشت آن سفرکرده های عزیز را شاهد باشیم.

دیگر خواص 2: این روزها شاهد افت شدید قیمت نفت در بازار جهانی هستیم. برهمگان محرز است که این اتفاق چه صدمات شدیدی به اقتصاد کشور وارد خواهد ساخت. پس از بررسی های فوق کارشناسی مسئولان و ژنرال های نفت کشورمان به وضوح (نه به اندازه تصاویر همین گیرنده های دیجیتالی) عیان گشت که علت اصلی این پدیده، خوش رقصی سعودی ها به ساز آمریکایی هاست. با این کشف حیرت انگیز طبیعی بود مسئولان عزیز نیز در پی چاره باشند و سرانجام پس از مدتها مطالعات کارشناسی نتیجه چنین حاصل آمد که ما نیز باید ساز جدیدی کوک کنیم متفاوت با ساز های قبلی و چنین شد که یکی از دلایل اعطای مجوز خود را نمایان ساخت. حسرت آنجاست که اگر ما در دولت قبل به فکر چنین روزهایی می بودیم و همان زمان مجوزهای لازم را صادر میکردم امروز به چه کنم چه کنم دچار نمی شدیم. هرچه میکشیم از دولت قبلی است.

پیشنهاد: با این فواید بیشمار پیشنهاد میشود از ظرفیت های قبل از انقلاب نیز بهره کافی و وافی برده شود و نگذاریم پتانسیل های وطنی در خارج از کشور، آب به آسیاب دشمن بریزند و بهتر است با یک تصمیم هوشمندانه آنها را در زمین خود بازی دهیم تا همه مردم ایران از سود سرشار این خواننده های عزیز بهره مند شوند.

 

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۳ ، ۱۶:۰۲
حامد موفق بهروزی
پنجشنبه, ۹ بهمن ۱۳۹۳، ۱۲:۵۲ ب.ظ

شبه طنز : باشگاه آلزایمری ها

رحیمی

خیلی ها  همچین خیال می کنند وقتی کسی قرار است به سوی جهنم روانه شود و به زور وارد این جایگاه وحشت ناک شود، تمایلات عجیبی در روحیات وی پدید می آید تا تعدادی از دوستان و رفقای خود را نیز با خود همراه سازد بلکه از سختی راه کمی بکاهد اما غافل از آنکه در این هنگام یاران گرمابه و گلستان دیروز به طرز شگرفی دچار یک نوع عارضه ای می شوند که گویا در طب جدید به آن عارضه آلزایمر گفته می شود و بدین سان از بیخ و بن رفاقت خود را انکار می کنند و احد الناسی دم به تله نمی دهد. بد دردی است، خدا همه بیماران را شفا دهد علی الخصوص آلزایمری های  بی چاره را.

ما تحقیق کردیم و به این نتیجه رسیدیم در عالم سیاست نیز این مسئله به شدت چندین ریشتر صحت دارد. یک نمونه همین داستان جناب آقای رحیمی. دیروز حکمش در یک اقدام انقلابی و به دور از تمامی رفاقت بازی های معمول دوران معاصر توسط قوه محترم قضاییه صادر گشت و ساعتی نگذشت که عالم و آدم نه تنها ارتباط ایشان را با خود نفی کردند بلکه اساسا از وجود چنین شخصی در کهکشان راه شیری اظهار بی اطلاعی نمودند.

شنیده شده در جریان مذاکرات 3+3 ( 5+1 سابق، 6 اسبق) جان کری یک دستش روی تورات و دست دیگرش بر انجیل به جان مادر بزرگ اشتون قسم خورده که استثناً کشورش در این یک فقره هیج ارتباطی با جناب رحیمی ندارد و از بیخ و بن منکر هرگونه دیداری چه حضوراً و  چه تلفناً با آن جناب گشته است.

به حکم عقل ما نیز این بار استثناً قسم رفیق آقا محمد جوادمان را می پذیریم اما چه کنیم که سابقه اش در نزد ما چنان خراب است که دوست داریم محض همین جوری هم شده یک فحشی نثارشان کنیم اما به خاطر گل روی آقا محمد جواد فعلا به روی خودمان هم نمی آوریم.

یادش به خیر دوران آقا محمود انصافا دلمان زود به زود خنک می شد و زیاد هم لازم نبود تقیه پیشه کنیم و به روی خودمان نیاوریم. آنقدر که این آقا محمود این حضرات را به باد فنا میگرفت که در دلمان جای سوزن انداختن نبود از بس که خنک بود.

راستش را بخواهید خود آقا محمود هم در این روایت دچار آلزایمر شده اند و دفتر محترمشان در یک فقره بیانیه، با مقدمه و موخره افکار عمومی را شیر فهم کرده است که اتهامات جناب رحیمی هیچ دخلی به دولت نهم و دهم نداشته و نخواهد داشت. با خود گفتیم لابد همشیره ابوی مان بود که در دولت فخیمه تان به سمت معاونت اولی منصوب گشته بود. بگذریم . . .

در دیگر سوی این داستان عده ای هستند که دست بر قضا از شنیدن محکومیت جناب رحیمی، خرکیف هستند و با دم مبارک هنرنمایی می کنند و گردو و بادام که سهل است آناناس می شکنند و از بهر شادمانی جامه ها دریده اند و ناله ها سر می دهند.

به دنبال طرح برخی شبهات بی اساس در خصوص فعالیت های انتخاباتی جناب رحیمی در ستاد  الف . ه ( پدر م. ه) جامه دریدگان عزیز نیز با سکوتی معنا دار نشان دادند که چنین چیزی یادشان نمی آید و اصلا مگر آیت الله الف . ه ستاد انتخاباتی داشته است؟؟؟

اما وای به روزی که بگندد نمک!!!

جناب علی آقای لاریجانی که در حوزه حافظه تاریخی شهره شهر می باشند و تنها در یک، شنبه از هفت، شنبه های ادوار گذشته تاریخ در پاسخ به استنادات بی اساس و شایعه پراکنی های بی مورد در خصوص برادرشان ( که دست برقضا فیلمش هم موجود بود) آسمان را به ریسمان بافتند و از شیر مرغ تا جان آدمیزاد خاطرنشان بعضی ها کردند، امروز یادشان نیست آن 170 نماینده مجلس که به واسطه جناب رحیمی اسپانسر انتخاباتی برایشان جور شده بود چه کسانی هستند!!!

پیشنهاد : الله اکبر از این اوضاع حافظه در مملکت. پیشنهاد می شود با این اوضاع قمر در عقرب حافظه در کشورمان مسئولین عزیز بخشی از یارانه خود را اختصاص به مصرف خوراکی های تقویت کننده حافظه دهند بلکه فرجی حاصل شود.

تناقض : نمی دانم چرا این قانون کلی آلزایمر شامل حال جناب میم ه ( مهدی هاشمی سابق) نمی شود ؟؟؟

 


۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۹۳ ، ۱۲:۵۲
حامد موفق بهروزی
پنجشنبه, ۲ بهمن ۱۳۹۳، ۰۴:۴۹ ب.ظ

شبه طنز : هوای دونفره!!!

پیاده روی کری و ظریف

اندر احوالات یار سفرکرده مان به بلاد کفر جهت ادامه مذاکرات خبر آمد که عزیز دلمان، آقا محمد جواد یک ربع ساعت در خیابان های اطراف محل مذاکرات، تحت تاثیر هوای دونفره به پیاده روی با یکی از گوریل های طرف مذاکره پرداخته اند، تا کور شود هر آنکه نتواند تحمل کند رفاقت و صمیمیت وزیر امور خارجه مان را با جان ( اسم همان گوریل).

البته تعبیر گوریل منتسب به اینجانب نیست و اساسا بنده و امثال بنده جرات و جسارت استفاده از چنین الفاظی را برای یاران دلبند آقا محمد جواد نداریم و تنها وام گیری بود از رندی به نام حسن رحیم پور ازغدی.

لازم میدانم تذکری دهم تا احیانا کسی از مشاهده این پیاده روی ذوق مرگ نشود. در تاریخ مشاهده نشده است که خصومت های چند ده ساله با خوش خوشان پیاده روی ربع ساعتی فیصله یابد لهذا اوصیکم به صبر و لنفسی، که گر صبر کنی دوران گذار به سر آید و کدخدا ( همان گوریل) با لنگ کفش بر میز مذاکرات کوبد و روز از نو و دردسر های تحریم از نو.

جایی خواندم ( یادم نمی آید کجا ولی خواندم) جناب ظریف الممالک فرمودند این پیاده روی یک امر معمول است و در عرف دیپلماتیک غیر عادی نیست که برخی ها ( همان بی سوادان و معدودان و بی شناسنامه های معروف) دور برداشته اند و دلواپسی ها سر داده اند.

راستش را بخواهید از خدا پنهان نیست از شما چه پنهان ما هم به سن تکلیف رسیده ایم . یعنی مدت هاست که به سن تکلیف رسیده ایم. از آن زمان که به این سن گرامی قدم نهادیم و رویم به دیوار سر و گوشمان جنبیدن گرفت و از برخی چیزهای خاک برسری خوشمان آمد ( از همان چیزهایی که موسوی میگفت) به سیاست هم علاقه مند شدیم. البته طبق رسم نامزدهای انتخابات احساس تکلیف کردیم که به سیاست علاقه مند شویم ( سن تکلیف است دیگر! احساس تکلیف می آورد). ذهنم را زیاد مرور میکنم ولی هرچه ذهنم را کند و کاو میکنم از سن تکلیفم تا کنون چیزی شبیه هوای دونفره که عرف معمول دیپلماتیک باشد را نمی یابم، آنهم هوای دونفره ای که یک طرفش گوریل ترین گوریل مذاکرات باشد!!!

پیشنهاد : پیشنهاد میشود در مذاکرات آتی جهت هرچه فرح بخش تر بودن آن عرف معمول دیپلماتیک از زوج طلایی مذاکرات یعنی جناب جلیلی و سرکار خانم اشتون هم دعوت شود ( هرچه باشد دوتا هوای دونفره ارجح است بر یک هوای دونفره)

دلواپسی : دلواپسم، دلواپس هواهای دونفره، که خدایی نکرده، هفت قرآن در میان، خالی خالی( به تعبیر کلاه قرمزی خطاب به خاله نگار)، در بحبوحه شنگولی مذاکرات، توافق نتراشیده، نخراشیده ای متولد شود که پدرش را نشناسیم و رسوایی اش بماند برای آقا محمد جوادمان. ( البته شما زیاد در این دلواپسی عمیق نشوید که کار دستمان میدهید)

۷ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ بهمن ۹۳ ، ۱۶:۴۹
حامد موفق بهروزی
يكشنبه, ۷ دی ۱۳۹۳، ۰۱:۰۸ ب.ظ

شورای نگهبان قابل اعتماد نبود!!!

مهم ترین مسئله سال 88  قانون گریزی جریان شکست خورده انتخابات بود. کسانی که مورد تایید مردم قرار نگرفتند با برخی نگرش های سطحی و بهانه هایی از جنس بهانه های بنی اسرائیل فصل الخطاب بودن قانون را نپذیرفتند و صدمات جبران ناپذیری را به کشورمان وارد ساختند.

قبل از انتخابات جریان جنبش سبز مدعی شد تخلفات گسترده ای صورت گرفته است و پیشاپیش از تقلب احتمالی در انتخابات خبر داد و با تشکیل کمیته ای تحت عنوان صیانت از آرای مردم به این شائبه دامن زد. جدای از اینکه نگارنده معتقد است پیش از انتخابات، نامزدهای مطرح تخلفاتی را مرتکب شده اند( که برخی از اشتاباهات هر دو جناح انتخابات را رهبری در خطبه تاریخی 29 خرداد اعلام فرمودند) اما آقای موسوی اعلام کرد تخلفات صورت گرفته توسط جریان تبلیغاتی آقای احمدی نژاد ثمر نداده و مردم به آقای موسوی رای داده اند( ارجاع این ادعا نیز بر کنفرانس خبری آقای موسوی، هنگامی که هنوز برخی حوزه های رای گیری در حال اخذ رای از مردم بودند، می باشد.)

داستان تجمعات از زمانی کلید خورد که فردای انتخابات آقای احمدی نژاد به عنوان منتخب مردم معرفی شد و ادعای پیروزی آقای موسوی رنگ حقیقت به خود نگرفت. وقتی اعتراضات به اوج خود رسید از آقای موسوی خواسته میشود تا اعتراض خود را از مسیر قانونی پی گیری کند اما پاسخ ایشان چنین است : شورای نگهبان قابل اعتماد نیست!

علت قابل اعتماد نبودن شورای نگهبان سخنرانی تبلیغی دو تن از اعضای شورای نگهبان در برهه تبلیغات به نفع کاندیدای پیروز عنوان میشود.

 حال میخواهم سوالی را بپرسم و آن اینکه آیا تمایل سیاسی و اعلام رای اعضای شورای نگهبان می تواند دلیلی باشد برای از دست دادن صلاحیت این شورا در اجرای وظایف قانونی خود؟

نکته اول اینکه اصلی ترین ویژگی شورای نگهبان جهت داوری و اجرای بسیاری از وظایف محوله پس از شناخت و تسلط بر آن امور، عدالت است . عدالت همان مفهومی است که در فرض سوال فوق مخدوش می شود و از این حیث است که مدعیان می گویند شورای نگهبان قابل اعتماد نیست . پس اگر بخواهیم به صورت شفاف و صریح آن سوال را بپرسیم باید اینگونه بپرسیم که آیا اعلام رای یا داشتن تمایل سیاسی سبب از دست رفتن عدالت در اعضای شورای نگهبان میشود ؟

در پاسخ به این سوال باید گفت عدالت از منظر فقه اسلامی تعریف مشخصی دارد ( یاد آور میشود که حکومت از نظر اسلامی یک مفهوم فقهی است و بنا بر دیدگاه حضرت امام(ره)  فقاهت فقیه است که حکومت می کند و نه شخص ولی فقیه ) در تمامی مسائلی که در فقه اسلامی نیاز بر شناخت عدالت ذکر شده ( عدالت امام جماعت، عدالت ولی فقیه و .  . . ) منظور و تعریف عدالت چنین است : عمل به واجبات و ترک محرمات . البته این نکته هم قابل ذکر است که جهت احراز عدالت یک شخص نباید در زندگی آن فرد تجسس کرد و در بسیاری از موارد، باید بر اساس ظاهر اقدام به شناخت عادل کرد.

نکته دیگری که باید مطرح شود این است که اگر انسانی بتواند خوب را از بد تشخیص دهد، طرفدار خوب خواهد شد. اگر انسانی بتواند خوب را از خوب تر تشخیص دهد حتما طرفدار خوب تر خواهد بود. در مجموع اگر انسانی اهل تشخیص باشد بدین معنی که خبره یک کاری باشد و بتواند گروه ها را از هم تفکیک کرده و بین آنها قضاوت کند، حتما تمایل به بهترین گروه را خواهد داشت . با این استدلال هیچ فعال سیاسی و خبره سیاسی وجود نخواهد داشت مگر اینکه تمایل سیاسی داشته باشد.

اگر کسی مدعی شود اعضای شورای نگهبان تمایل سیاسی ندارند دروغ محض است. نگارنده مدعی است نه تنها اعضای شورای نگهبان بلکه رهبری و حضرت امام نیز تمایلات سیاسی داشتند، چرا که آنها نیز خبره سیاسی بوده و هستند. اما باید توجه داشت که تمایل سیاسی سبب نقض عدالت در اجرای قانون نمی شود. اگر بنا بر این باشد که تمایل سیاسی معادل با نقض عدالت در نظر گرفته شود هیچ شخص یا گروه سیاسی را نمی توان عادل تصور کرد و با این حساب هم مجلس و هم دولت که به صورت مشهود تمایلات سیاسی دارند و با حمایت احزاب توانسته اند رای مردم را کسب کنند و هم شورای نگهبان و هم رهبری از عدالت ساقط خواهند شد و از اولین کسانی هم که باید به دلیل عدم عادل بودن کنار گذاشته شود شخص آقای هاشمی است که در مجمع تشخیص مصلحت نظام در حال داوری میان بسیاری از اختلافات قوا و جریان های سیاسی کشور می باشند و هم زمان تمایلات سیاسی خود را نیز پنهان نکرده و هر روز با  برخی گروه ها و احزاب سیاسی اصلاح طلب و کارگزار دیدار داشته و به نفع آنها موضع میگیرند.

پس باید توجه داشت که عدالت را درست معنی کرده و دچار مغالطه در این امر نشویم. باید ذکر کرد که اعلام رای اعضای شورای نگهبان خلاف قانون نبوده ( چرا که هیچ قانونی جهت منع اعضای شورای نگهبان از اعلام رای وجود ندارد ) و طبق استدلال های مطرح شده سبب نقض عدالت اعضای شورای نگهبان نیز نمیشود.

پاسخ نهایی به سوال را نیز باید اینگونه مطرح کرد که کسی عادل است که با داشتن تمایل سیاسی طبیعی و حتمی در افکار خود به احقاق حق بپردازد و قانون را  اجرا کند و کسی به این امر تواناست که تقوا داشته باشد و این یعنی همان تعریفی که از عدالت در اسلام مطرح شده است.

در نهایت خاطر نشان میشود چنین مغالطه هایی در سال 88 سبب تفسیر به رای از قانون شد و کسانی که خود دم از رعایت قانون و قانون مداری میزدند به قانون مراجعه نکرده و مسبب فجایع جبران ناپذیری شدند.  

 

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۹۳ ، ۱۳:۰۸
حامد موفق بهروزی
دوشنبه, ۱۷ آذر ۱۳۹۳، ۱۲:۴۱ ق.ظ

نگاه دولت به تشکل های دانشجویی

هر روز به ابعاد جدیدی از نگرش های دولت جناب روحانی پی میبرم. مراسم 16 آذر امسال هم یکی از آن مناسبت هایی بود که احساس کردم یکی دیگر از برگ های دفتر افکار دولت تدبیر و امید ورق خورد . جهت طرح این مسئله جدید بهتر است چند مقدمه را تقدیم حضور شما خوانندگان عزیز کنم :

 

1 - مقام معظم رهبری فرمودند : دانشجو سیاسی است ولی سیاست زده نیست . به این معنا که دانشجویان پیاده نظام هیچ حزب و جناح سیاسی نباید باشند . البته این معنا نیازی به این نداشت که از رهبری برایتان نقل قولی مطرح کنم  چرا که این مسئله را همگان به سهولت درک می کنند که اگر دانشجویی بخواهد در ذیل یک جناح سیاسی فعالیت داشته باشد ( هرچند منعی ندارد ) مطلوب نیست . دانشجو آرمانهایی دارد و برای دست یافتن به آن آرمانها باید حریت خود را حفظ کند.

 

2 -  تشکل های دانشجویی به مراتب بیشتر از فرد فرد دانشجویان باید مراقب باشند تا آلت دست جریان های سیاسی نباشند . بماند که اگر جریان های سیاسی واقعا به اهداف والای نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران معتقد بوده و التزام عملی داشته باشند، خود هیچ گاه شرایطی را فراهم نخواهند کرد که از دانشجو و تشکل های دانشجویی استفاده حزبی یا جناحی داشته باشند.

 

3 - بسیاری از تشکل های دانشجویی علاوه بر اهداف سیاسی، به دنبال اهداف فرهنگی و علمی و. . .  نیز میباشند و اطلاق سیاسی بودن برای شاکله یک تشکل اجحافی است در حق بسیاری از اعضای آن تشکل.

 

4 - دسته بندی اصلاح طلب و اصولگرا در عرف کشور به جناح های سیاسی کشور اطلاق میشود .

 

5 - در مراسم روز دانشجو در دانشگاه علوم پزشکی ایران که با حضور رئیس جمهور روحانی برگزار شد سبک جدیدی از گزینش برای طرح دیدگاههای دانشجویی رونمایی شد و آن طرح چنین بود که  تمام تشکل های دانشگاه ها را به دو دسته اصولگرا و اصلاح طلب تقسیم کردند و از هر دو دسته تنها یک نفر را به  عنوان سخنران پذیرفتند که این عمل باعث شد تشکل های به اصطلاح اصولگرا ( از ظن دولت آقای روحانی ) از این سخنرانی انصراف دهند.

 

نتیجه گیری : نمی خواهم یک طرفه به قاضی بروم و تنها یک سوال از از شما میپرسم :

 

آیا دولت آقای روحانی واقعا معقتد هست تشکل های دانشجویی اعم از بسیج دانشجویی، انجمن های اسلامی، جامعه اسلامی، جنبش عدالتخواه دانشجویی، انجمن های اسلامی مستقل و . . . پیاده نظام  جناح های سیاسی در دانشگاه ها می باشند که اینچنین با تقسیم تمام آنها به دو دسته معروف سیاسی کشور، تشکل های دانشجویی را به اصلاح طلب بودن و اصولگرا بودن ( شما بخوانید سیاست زدگی ) محکوم میکند؟

 

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ آذر ۹۳ ، ۰۰:۴۱
حامد موفق بهروزی
پنجشنبه, ۶ آذر ۱۳۹۳، ۰۸:۲۵ ق.ظ

تمدید لبخند و دیپلماسی دوران گذار

 

بی شک یکی از تاثیر گذارترین شعارهای روحانی در انتخاب وی به عنوان رئیس جمهور در انتخابات سال 92 جمله زیر بود :

 

«سانتریفیوژها باید بچرخد و زندگی مردم نیز باید بچرخد؛ باید یادمان باشد کشور توسعه می خواهد؛ ما برای بمب که هسته ای نمی خواهیم، به دنبال توسعه ایم و اگر دنبال توسعه هستیم باید درست رفتار کنیم و این بسیار تدبیر می خواهد.» (برنامه تلوزیونی رویکردها و برنامه ها، شبکه چهار سیما، 16 خرداد 1392)

 

این شعار بارها در مجامع مختلف از طرف تیم روحانی و خود وی مطرح شد و حتی به گونه ای  عنوان شد که گویا دولت قبل اساسا به دنبال حل معضل هسته ای کشور نبوده است. چنان که در مناظرات انتخاباتی چنین طرح شد که تیم مذاکره کننده قبلی تنها به بیانیه خواندن در مذاکرات بسنده کرده  و مذاکره را برای مذاکره انجام میدهد و نه برای رسیدن به یک راه حل قطعی.

 

با روی کار آمدن تیم جدید مذاکره کننده بارها این مطلب را شنیدیم که نباید فرصت از دست برود و این مشکل باید در یک زمان مشخص و محدود حل شود. بگذریم از اینکه چنین لحنی در ابتدا نیش و کنایه به روند مذاکرات قبلی محسوب می شود اما نکته مهم این است که در هر صورت دولت جدید استراتژی جدیدی را مطرح کرد و آن حل و فصل پرونده هسته ای در یک دوره مذاکرات کوتاه مدت و جدی بود.

 

اولین نتیجه زود هنگام مذاکرات جدید، توافق نامه ژنو بود که هم در داخل و هم در خارج حواشی بسیار زیادی را ایجاد کرد. این توافق به زودی منتقدین و موافقان بسیار جدی را برای خود دست و پا کرد و در صدر مباحثات روز مره مردم قرار گرفت. عملیات رسانه ای دولت از توافق ژنو یک پیروزی بسیار بزرگ برای مردم ساخت و بارها در تریبون های مختلف از جانب رئیس جمهور، مورد تمجید واقع شد چنان که رئیس جمهور در نخستین سفر استانی خود در خوزستان، توافق ژنو را اینگونه معنی کرد:

 

« توافق ژنو یعنی تسلیم شدن قدرت‌‌های بزرگ در برابر ملت بزرگ ایران. توافق ژنو یعنی پذیرش فناوری صلح‌آمیز هسته‌ای ایران در برابر جهان که در سایه تلاش و ایثار دانشمندان جوان به دست آورده‌ایم. توافق ژنو یعنی شکستن سد تحریم که به ناروا بر ملت عزیز و صلح‌دوست ملت ایران تحمیل شده بود.»

 

یکی از مهم ترین نکات مطرح در توافق ژنو زمان بندی توافق شده برای حل مسئله است. طبق توافق نامه ژنو تمام مسائل باقی مانده باید در طی گام نهایی که مدت زمان آن نهایتا تا 1 سال بعد از عقد توافق  بود مورد توافق قرار گرفته و اقدامات لازم در زمان بندی مطرح شده آغاز شود.

 

پس از پایان این مهلت یک ساله بهتر است نگاهی کوتاه به کارنامه مذاکرات بیاندازیم تا بدون تحلیل های انتزاعی و صرفا با نگاهی به واقعیت های رقم خورده نسبت به روند کنونی قضاوتی داشته باشیم:

در طول یکسال گذشته تحریم های جدیدی علیه ایران تصویب شد که شاید به لحاظ تعداد در تاریخ ایران بی سابقه باشد . این تعداد تحریم ها  را باید در کنار حفظ شاکله اصلی تحریم های قبلی، یعنی تحریم نفتی ملاحظه کرد. با این وصف باید گفت علاوه براین که تحریم های قبلی حفظ شد، تحریم های جدیدی نیز به لیست تحریم های غرب علیه ایران افزوده شد.

 

ضمنا حدود 7 میلیارد دلار از اموال بلوکه شده ایران در غرب طی چند قسط به ایران بازگردانده شد که این رقم برای کشوری که بودجه سالیانه اش حدود 200 میلیارد دلار است رقم آنچنانی محسوب نمی شود. البته شایان ذکر است در این مدت علاوه آمریکا اقدام به مصادره دارایی های بنیاد علوی در نیویورک کرد که ارزش آن حدود 5 میلیارد دلار تخمین زده می شود.

 

در مقابل جمهوری اسلامی ایران به 28 مورد تعهد قید شده در توافق ژنو در خصوص تاسیسات اتمی خود پایبند بوده و اقدامات قابل ملاحظه ای را در جهت اعتماد سازی انجام داده است. از جمله این اقدامات میتوان به چند مورد زیر اشاره کرد: از بین بردن نیمی از اورانیوم 20 درصد، کاهش درصد غنی سازی به 5 درصد، خارج کردن بیش از نیمی از تاسیسات فردو، دسترسی غربی ها به تمام اطلاعات ساخت و مونتاژ سانتریفیوژ در ایران، بازرسی های شبانه روزی از تاسیسات اتمی ایران، تعطیلی نیمی از تاسیسات نطنز، خارج کردن راکتور آب سنگین  اراک از مدار، دسترسی به اطلاعات دانشمندان هسته ای ایران، عدم ادامه نصب سانتریفیوژ ها، عدم توسعه تاسیسات هسته ای و ...

 

با این اوصاف در گام نهایی مذاکرات هسته ای به نتیجه نرسید و توافق ژنو به مدت 7 ماه دیگر تمدید شد. مفهوم تمدید توافق ژنو این است که تمام تعهدات ایران 7 ماه دیگر ادامه خواهد داشت و احتمالا روند تحریم ها از طرف غربی ها نیز به ترتیبی که در ماه های گذشته طی شده بود ادامه خواهد یافت.

 

حال باید از خود پرسید که آیا اعتماد و خوش بینی به چنین مذاکراتی منطقی است؟ پاسخ این پرسش را به خوانند های این یادداشت واگذار میکنم اما سوال دیگری را خود میخواهم پاسخ دهم و آن اینکه چرا تیم مذاکره کننده ایرانی و رئیس جمهور محترم تصور می کردند که در یک دوره زمانی کوتاه مدت می توانند پرونده هسته ای ایران را حل و فصل نمایند در حالی که شاهد هستیم پس از بیش از یک سال مذاکراه و تمدید آن،جمله مشترک تمام اعضای 1+5 چنین است : مذاکرات خوب بود اما شکاف های اصلی پابرجاست.

 

مفهوم این جمله دیپلماتیک در زبان عامیانه چنین است که ما نتوانستیم بر سر مسائل اصلی به نتیجه برسیم. علت این خوش بینی از نظر نگارنده برآورد نادرست از طرف مقابل مذاکره است. نکته مهمی که همیشه باید بدان توجه داشت این است که برآوردهای استراتژیک میانگینی است از اطلاعات به دست آمده از اندیشه های طرف مقابل و عملکرد آنها. اندیشه های آمریکایی ها بارها و بارها در اندیشکده های مطرح آنها  از جمله بروکینگز، امریکن اینتر پرایز، هادسون، بلفر و. . . مورد نقد و نقادی قرار گرفته است و در یک نمونه اوباما در اندیشکده بروکینگز مدعی می شود : اگر می‌توانستم تک‌تک پیچ و مهره‌های برنامه هسته‌ای ایران را حذف می‌کردم.

 

در عرصه عمل هم باید گفت آمریکا در طول 200 سال گذشته، سابقه ای کاملا سیاه در حوزه تعامل با ایران دارد و چنین سابقه ای بر کسی پوشیده نیست. حال وقتی شخصی منصف به دو مقوله بالا یعنی افکار و رفتار آمریکایی ها نگاهی بیاندازد به هیچ عنوان نمیتواند تصور حل و فصل مشکلات هسته ای را در زود هنگام تصدیق کند.

 

چنین خطای راهبردی برای دولت و مردم ایران تعجب برانگیز است. هرچند قطار مذاکرات به ایستگاه آخر خود نرسیده است اما تا کنون نیز تجربه ی گرانبهایی نصیب مردم ایران گشته است که نباید به سادگی در گذر تاریخ فراموش شود. بماند که اگر تجربه های قبلی در یادها می ماند  امروز نیازی به تجربه جدید نبود. به هر حال امیدواریم که رئیس جمهور محترم در عملی ساختن شعار انتخاباتی خود که " هم چرخ سانتریفیوژها بچرخد و هم چرخ زندگی مردم " موفق باشد.

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۹۳ ، ۰۸:۲۵
حامد موفق بهروزی
يكشنبه, ۱۵ تیر ۱۳۹۳، ۱۰:۱۸ ق.ظ

رفع حصر سران فتنه با چاشنی احیا فتنه

شعله های تردید 88  چنان در میان انقلابیون اول نهضت نفوذ کرد که بسیاری از مدعیان دفاع از نظام و انقلاب را به دامن استکبار کشاند و کار به جایی رسید که  بخشی از مردم نیز دچار سوظن به نظام گشتند و در نهایت شد نباید آنچه میشد.

اکنون پس از گذشت چند سال از آن وقایع تلخ و ناگوار برخی از دست اندر کاران فتنه که به لطف مسامحه کاری دستگاه قضا اکنون کسوت های مختلفی در امور کشورداری را به عهده گرفته اند دم از رفع حصر و یا حداقل دادگاهی کردن سران فتنه میزنند و حصر این اشخاص را غیر قانونی میدانند.

در حواشی این مسئله سناریو های جالبی در حال وقوع است؛ پس از روی کار آمدن دولت تدبیر و امید، عده ای حصر فتنه گران را از تصمیم های شورای عالی امنیت ملی جلوه میدهند و به دنبال فشار سیاسی بر دکتر روحانی هستند تا به واسطه ریاست بر این شورا پیگیر رفع حصر سران فتنه باشد. این افراد که خود را ستون فقرات دولت روحانی میدانند به واسطه حمایت خود در ایام انتخابات از روحانی، سهم خود را مطالبه میکنند. از طرفی عده ای، دستور مستقیم رهبری را علت اصلی حصر فتنه گران میدانند و این مسئله را از مصادیق دیکتاتوری در نظام اسلامی ایران جلوه میدهند. 

اما واقعیت مسئله چیست و چرا این دو حرکت به موازات هم پیش میرود؟ چرا کسانی که پیگیر رفع حصر هستند به جای اینکه بر یک نقطه تمرکز داشته باشند هم زمان به دو جایگاه نظام ( شورای عالی امنیت ملی-رهبری) تمرکز کرده اند؟ آیا این مسئله سبب کاسته شدن توان آن ها نخواهد شد؟ آیا این کار نمیتواند مقصود آنها را به تاخیر بیندازد؟

در ثانی اگر رفع حصر صورت گیرد، کمترین رخدادی که در انتظار این فتنه گران است دادگاه انقلاب اسلامی است. آیا اشخاصی که پیگیر رفع حصر هستند امید دارند نتیجه دادگاه بهتر از حصر خانگی باشد؟ لذا باید پرسید هدف اصلی این افراد چیست؟

در پاسخ به پرسش های بالا ذکر چند دو نکته الزامی است:

1- اول باید روشن شود در نظام جمهوری اسلامی وظیفه قضاوت و دادرسی به عهده چه کسی است. یافتن این پرسش به دوگونه امکان پذیر است:

الف) بررسی مبانی فقهی اسلامی

ب) بررسی قانون اساسی  

الف: در کتاب « ولایت فقیه» امام خمینی در صفحه 75 مطلبی که با عنوان « منصب قضا متعلق به کیست؟» اینگونه آمده است: حضرت امیر المومنین (ع) خطاب به شریح میفرماید : « تو برمقام و منصبی قرار گرفته ای که جز نبی یا وصی نبی و یا شقی کسی بر آن قرار نمیگیرد» و شریح چون نبی و وصی نیست شقی بوده است که بر مسند قضاوت نشسته است. در ادامه این مطلب آمده است که : از روایات برمی آید که تصدی منصب قضا با پیغمبر(ص) یا وصی اوست. در این که فقهای عادل به حسب تعیین ائمه (ع) منصب قضا (دادرسی) را دارا هستند و منصب قضا از مناصب فقهای عادل است اختلافی نیست. همین طور در صفحه 77 این کتاب روایتی از صدوق مطرح میشود که امام میفرماید: از حکم کردن بپرهیزید زیرا حکومت(دادرسی) فقط برای امامی است که عالم به قضاوت ( و آیین دادرسی و قوانین) و عادل در میان مسلمانان باشد، برای پیغمبر است یا وصی پیغمبر. و در ادامه این مطلب اینگونه آمده است : پس قضا (دادرسی) برای کسی است که این سه شرط ( یعنی رئیس و عالم و عادل) را داشته باشد.      

توجه داشته باشید که این سه شرط همان شروط ولی فقیه میباشد.                                           
                            
آیت الله جوادی آملی در کتاب « ولایت فقیه، ولایت فقاهت و عدالت» صفحه 242 وظایف و شئون حاکم اسلامی را این گونه میشمارد : فقیه جامع الشرایط دارای چهار شأن میباشد که دوشأنش علمی است و دو شأن دیگر آن عملی میباشد. این چهار وظیفه عبارتند از: 1-حفاظت 2-افتا 3-قضا 4-ولا            

آیت الله جوادی آملی در صفحه 244 کتابشان در توضیح وظیفه سوم ( قضا ) این گونه مینویسند : این وظیفه حاکم اسلامی، یعنی تنفیذ عملی احکام صادر شده برخلاف وظیفه سابق( افتا) مربوط به عمل و در محدوده اجرای احکام اسلام است.                                  

با این توضیحات فهم میشود که در بحث فقهی وظیفه قضاوت در نظام اسلامی به عهده ولی فقیه است      
                                                                
ب: در قانون اساسی هم طبق اصل110 وظیفه نصب و عزل و قبول استعفای عالیترین مقام قضایی کشور به عهده ولی فقیه گذاشته شده که دلیل این مسئله هم همان مبنای فقهی است که در بخش قبل ذکر شد.    

در مجموع باید دانست که وظیفه قضاوت در نظام جمهوری اسلامی ایران به عهده ولی فقیه است که بنا به ضرورت عقلی با ساختاری که ایجاده شده است انجام دادرسی با واسطه قوه قضاییه صورت میپذیرد.

2-بارها رهبر معظم انقلاب و آیت الله آملی لاریجانی اعلام کرده اند که نظام اسلامی در برخورد با فتنه گران با ملاطفت برخورد کرده است و در برخی موارد بنا به مصالح با مسامحه کاری از جرم فتنه گران گذشت کرده است.

با دو نکته فوق به نظر میرسد کسانی که به دنبال دادگاهی کردن سران فتنه هستند دلشان به حال آنها نسوخته است چرا که اگر آنها در دادگاه مجازات شوند مجازاتی بسیار شدیدتر از حصرخانگی در انتظارشان خواهد بود. فلذا به دنبال هدف دیگری از این مسئله هستند.

باید توجه داشت اگر رفع حصر صورت گیرد و سران فتنه به دادگاه فرستاده شوند اولین بازخوردی که رقم میخورد، احیای جو فتنه در کشور خواهد بود.از آنجایی که حکم دادگاه بسیار شدیدتر از حصر ساده خانگی است، اعلام آن حکم خود میتواند جرقه ای دیگر بر خاکستر فتنه باشد.

اما مسیری که باید طی شود تا این جرقه بتواند آتش فتنه را روشن کند پررنگ کردن شعارهای ایام فتنه 88 میباشد. یاد آور میشود در آن ایام یکی از اصلی ترین شعارهای فتنه گران، دیکتاتوری نظام اسلامی بود. کسانی که امروز شعار رفع حصر سر میدهند، در تلاش هستند  اذهان عمومی را به این سمت سوق دهند که، کسی که به ناحق دستور حصر را صادر کرده است رهبری است و حتی رئیس جمهوری ایران هم نتوانسته رهبری را راضی به رفع حصر کند فلذا دیکتاتوری ادامه دارد.  

در خاتمه یاد آور میشود مشروعیت شورای عالی امنیت ملی و تمام ارگان های نظام اسلامی متوقف بر تایید ولی فقیه میباشد فلذا باکی نیست از این که گفته شود رفع حصر به دستور رهبر انقلاب صورت گرفته چه اینکه بنا به دلایل ذکر شده این نکته عین وظایف ولی فقیه میباشد اما باید دقت کرد که پشت پرده این فضاسازی رسانه ای چیزی نیست جز احیای دوباره فتنه گران .
۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ تیر ۹۳ ، ۱۰:۱۸
حامد موفق بهروزی